یکی از فانتزیام اینه که یه روز پشت تلفن توی جمع بگم خودمو با اولین پرواز میرسونم …
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه:
سوار یه پیکان تاکسی بشم، یه تراول 50 تومنی تا نخورده رو بدم به راننده…
راننده بگه آقا یه نفرید؟
منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم: خعلی وقته …
بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم!
راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون!!!
منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم …

یکی از فانتزیام اینه که تو عروسی اقوام یهوووووووو داد بزنم:
داماد چقدر انتره، عروس ازاون بدتره

بعد یه فانتزی دیگه دارم: یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره بگم:
آره، آره، حواستون باشه؛ “زنده می خوامش”

دختر داییم شیش سالشه
یه حلزون پیدا کرده آورده خونه
هر جا حلزون میره این پشت سرش میره
صورتشو میماله به کف زمین.
میگم چرا اینکارو میکنی؟
میگه چون حلزون موقع حرکت ترشحاتی از خود به جا میزارن که حاوی کلاژن و الاستینه
که باعث میشه چین و چروک صورت از بین بره و
صورتی شاداب به ما هدیه بده و دیگه باید با چین و چروکا خدافظی کرد

اونوقت من 6 سالم بود صورتمو میگرفتم جلوی پنک
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/03/20 - 23:50
پیوست عکس:
3D_HD (31).jpg
3D_HD (31).jpg · 1920x1200px, 940KB